دانلود رمان جوخه بیوه ها از حدیث افشارمهر با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آوازه ی مخوف ترین دزد قرن توی کوچه پس کوچه های نیویورک پیچیده.
شاه دزدی که هیچکس نه اسمی ازش میدونه و نه چهرشو میشناسه…مثل ذاتش چهرش هم توی تاریکی غرقه و هرکسی قیافشو ببینه میمیره. اون کسیه که لقبش رعشه به تن خیلی ها انداخته. جز یک نفر!
اریکا عضو شماره یک جوخه ی بیوه هاست، جوخه ای که تمام اعضاش گرد هم اومدن تا با هر ماموریت خطرناکی که بهشون میدن وارد میدون شن. اما ماموریت خطرناک اریکا، نزدیک شدن به شاه دزده تا ارزشمندترین الماس رو ازش بدزده…و اولین ماموریت اون شناسایی کردن شاه دزده .
-کیفت رو به من بده آشغال! با ترس کیفش رو به سمتم گرفت و لرزان گفت: -به مسیح قسمت می دم کاری بهم نداشته باشی. پوزخندی زدم دست کثیف و سیاهم رو جلو بردم کیف رو گرفتم و گفتم: -تا ببینم چه قدر توی این کیف پول نکبتی داری!دستانش رو در هوا گرفت و با لرز نگاهم می کرد. چشمام رو در کاسه چرخوندم اشاره ای به خیابان کردم و گفتم: -کودن این جا باید فرار می کردی.
سریع سرش رو تکان داد و پا به فرار گذاشت. اسکناس ها رو بیرون کشیدم به دیوار تکیه دادم و زیر لب در حالی که می شمردم به موش کنار پام نگاه کردم. “اوه نه، شما نه باید این قدر عقب می رفتین که دقیق گذشته ی من رو بفهمید. یک ذره می ریم جلوتر.” کریسمس نیویورک، دو سال بعد کلاه هودی ام رو جلوتر کشیدم و میان مردم راه افتادم. توی شلوغی سال نو و همهمه ای که پیش آمده بود به روحتی می توانستم جیب همه رو بزنم.
چهار پنج شیش جیب دستمزد امشبم بود. با خوشحالی گوشه ی خیابان نشستم و یکی یکی کیف پول ها رو باز کردم. -این بدرد نمی خوره، آخه گدا فقط هشتاد سنت توی جیبت داری؟ کیف رو گوشه ی تاریک کوچه انداختم و بعدی رو باز کردم. لب و لوچه ام رو جمع کردم و گفتم: -هوم، بدک نیست!
اسکناس ها رو توی جیبم گذاشتم و کیف رو پرتاب کردم. خم شدم از توی سطل آشغال دنبال غذا گشتن اما هیچی پیدا نمی کردم. با کلافگی روی زمین نشستم و به آستین های بافت کهنه و کثیفم نگاه کردم. حالا باید از کجا غذا پیدا می کردم؟ صدای گریه ی بچه ای به گوش رسید و پشت بندش مادرش گفت: -اه اگه نخوریش دیگه هیچی نصیبت نمی شه. و بچه با لجبازی و صورتی که از گریه سرخ شده بود ساندویچ رو روی زمین زد. آب از لب و لوچه ام آویزان شد. دستش رو گرفت و کشان کشان از
خیابان دورش کرد.