پست های ویژه
دانلود کتاب عشق یک طرفه از آریال با فرمت‌های pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
آسمان دختری که با خواهرش و دوستش زندگی میکنه و عاشق دنیز دوست دامادشونه اما دنیز از این علاقه خبر نداره و عاشق خواهر آسمانه…وقتی خواهر آسمان ازدواج میکنه و دنیز ناراحته اسمان بهش نزدیک میشه و همیشه کنارشه اما دنیز هنوزم عاشق خواهر اسمان و أصلا اسمان نمیبینه تا اینکه….
دنیز: وقتی اسومان رفت منم دراز کشیدم و به نازلی فکر کردم باید یجوری فراموشش کنم ولی چجوری؟ انقدر فکر کردم که خوابم برد صبح با صدای تق توق از خواب بیدار شدم از اتاق اومدم بیرون که دیدم اسومان داره میزو میچینه ای خدا این دختر خسته نمیشه این همه کار کرده بازم پاشده اومده. _سلام تو اینجا چیکار می کنی؟ اسومان: سلام خوبی؟ من دیشب گفتم میام، بیا برات صبحونه درست کردم. _مرسی تو نمیخوری؟ اسومان: نه من خوردم.
بعدم شروع کرد با عجله کار کردن نمی دونم چرا عجله داشت. _چرا عجله میکنی؟ اسومان: باید برم رستوران به نازلی گفتم میرم. _دیشب رفتی استراحت کردی؟ اسومان: اره یه ذره وقتی رفتم خونه یه کم استراحت کردم بعد امتحان داشتم درس خوندم بعدم رفتم امتحان دادم بعدم یه کلاس داشتم بعدشم اومدم اینجا الانم باید برم رستوران. _اسومان ایجوری مریض میشی. اسومان: نه هیچیم نمیشه. دوهفته از تصادف من گذشته اسومان هروز میاد بهم سر میزنه،
کلی با هم خوش گذروندیم هروز یا فیلم دیدم یا رفتیم بیرون یا رفتیم بار من. من قبلا بخاطر آیلیا یه بار گرفتم الانم میخوایم بریم من گچ دستمو باز کنم از اونجایی که فهمیدم نازلی و جان از ماه عسل برگشتن و فاتوش و انگین دارن کارای ازدواجشون رو درست میکنن و به یه نتیجه ای رسیدم من وقتی با اسومان هستم اصلا به نازلی فکر نمیکنم. اسومان: دنیز پیاده شو دیگه. از ماشین پیاده شدم به سمت بیمارستان رفتم بعد از اینکه گچ دستم باز شد ارامش گرفتم…
