دانلود رمان صبح دلداده از انسیه تاجیک با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
داستان زندگی دختری بهنام پونه هست که پدر و مادرشرا در کودکی از دست میده و خدمتکار خانه صادق خان میشه و رنج زیادیرا تحمل میکنه. چندسال بعد بهخانه دختر صادق خان که حامله بوده، میره و وظیفه نگهداری از بچهرو بهعهده میگیره. در مهمانی که برای تولد بچه بوده با خانوادۀ انگلیسی آشنا میشه که روند زندگیشرو تغییر میده. پونه همراه این خانواده بهانگلیس میره و در اونجا با…
موقع صرف ناهار هر کس روی صندلی نشست. صندلی من کنار صندلی کاترای فرانسوی بود. ناهار خوراک گوشت بره بود و همراه دو نوع سالاد فصل و سوپ گرم. آداب غذا خوردن در آنجا بسیار دشوار و سخت بود. و مدتی طول کشید تا توانستم به این وضع عادت کنم. عصر بود. و هوا بسیار خوب. خدمتکاری به سراغم آمد و مرا با خود نزد عمه بزد. عمه و خانم ژنیسکی مشغول صحبت کردن بودند.
با ورود من عمه صحبت را قطع کرد و گفت: «خب ژنیسکی عزیز! این هم شاگرد ایرانی تو پونه! » جلوتر رفتم و سلام کردم. او با زبان فارسی جواب سلامم را داد و لبخندی هم زد. سریع از جایش برخاست و گفت: «خب دخترم! آماده باش تا برویم.» عمه خنده ای کرد و گفت: «خواهش می کنم خواهش می کنم اجازه بده تا قهوه دیگری برایت بریزم.» خانم ژنیسکس سرش را تکانی داد و گفت: «اوه تو که مرا می شناسی پس بهتر است بگذاری به کارم برسم.»
در یک اتاق که پنجره اش به باغ باز می شد دو صندلی و یک میز قرار داشت. منو خانم ژنیسکس هر روز عصر تا وقت شام مشغول یادگیری زبان انگلیسی بودیم. شش ماه طول کشید تا من توانستم زبان انگلیسی را یاد بگیرم. در این مدت اتفاق تازه و یا حادثه ای رخ نداد تا اینکه یک روز صبح حوالی ساعت ده بود عمه به من دستور داد تا تمام توالت ها و دستشویی ها را بشویم و تمیز کنم…