دانلود رمان عشق وحشی از رامان با فرمتهای pdf، اندروید، آیفون، نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
کلافه دستی توی موهام کشیدم و رو کاناپه نشستم… مامان-اروشا بیا دیگه. من-باز چیه مامان؟ مامان- اروشا با من درست حرف بزنا… خوب میدونستم میخواد چی بگه… من- مامان من نمیخوام با ارش ازدواج کنم مگه زوره… بعدم من تازه 17 سالم شده…
مامان- دخترجون تو دو سال پیش باید عروسی میکردی با این لجبازیات و سرتق بازیات دو سال عقب انداختیش دیگه نمیتونی جلو باباتو بگیری… بعدم ارش مگه چشه؟ خشکل که هست… خوشتیپ که هست… خونه و ماشینم داره… من-مادر من شما حالیت نیستا من دوسش ندارم…
اههه خسته شدم از این رسم و رسومات مسخرمون… یعنی چی دختر عمو و پسرعموها حتما باید با هم عروسی کنن… بعدم ارش تازه 19 سالشه… مامان خسته از کل کلای هر روزمون پوفی زیر لب گفت… مامان-ببین اروشا بهتره دیگه با بابات مخالفت نکنی وگرنه من دیگه نمیتونم جلوشو بگیرم…