دانلود رمان بیچارگان از فئودور داستایوفسکی با فرمت های pdf ، اندروید، آیفون و جاوا نسخه اصلی با ویرایش جدید و لینک مستقیم
رمان بیچارگان، رمانیست کوتاه و بهیاد ماندنی اثر فئودور داستایوفسکی که در قالب مکاتبه نوشته شده است. داستان این رمان، حکایت دوتن از یک خانواده را بازگو میکند. واروارا، یک دختر جوان که درد و دلهایش را در قالب نامه به پیرمردی مسن بنام (الکسیویچ)، ارسال میکند. آنها با وجود زندگی در محلهای مشترک از ترس حرف و حدیث دیگران تصمیم دارند به وسیلهی نوشتن نامه با هم درد دل کنند، هر دوی آنها در این نوشتهها از یک درد سخن میگویند، فقر و نداری. فئودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoyevsky) همان اوایل داستان ما را وارد دنیایی میکند که فقر در آن موج میزند. توصیفهای فئودور از خانوادهای فقیر و غمگین که هیچ جنب و جوشی در خانهشان وجود ندارد، ما را مجاب میکند که در حال خواندن یک رمان عاشقانه نیستیم.
امروز خاطرات زیادی داشتم. اول صبح با سردرد شروع شد. برای رهایی از آن در فونتانکا قدم زدم. غروب دلگیر و تاریکی بود، میدانی این روزها ساعت پنج هوا تاریک میشود. باران نمیبارید، اما مه از باران شدید هم بدتر بود. ابر سیاه آسمان را پوشانده بود. مردم با چهرههای غریب و افسرده شتابان از ساحل رودخانه میگذشتند.
در میان آنان دهقانان مست با پاهای برهنه، زنان فنلاندی با بینیهای پهن و سرهای برهنه، درشکهچیها، انواع کارمندان، شاگرد مغازهای لاغر و مسلول با روپوشی روغنی، سرباز قدبلندی که اخراج شده بود دیده میشدند. مثل این که آن زمان مخصوص بیرون آمدن چنین افرادی بود. کانال هم ارزش تماشا کردن داشت.
فونتانکا برای گردش جای غمانگیز و ناراحتکنندهای نیست. در آنجا سنگهای مرطوب و خانههای بلند دودزده به چشم میخورد. زمین و آسمان را مه پوشانده بود، چه غروب تیره و تار و غمانگیزی بود. وقتی به سمت گوروخاوایا پیچیدم هوا کاملا تاریک شده بود و مردم مشغول روشن کردن چراغهای گازی بودند. مدتها بود از این خیابان عبور نکرده بودم، اما امروز خیلی زنده بود.